به گزارش خبرنگار مهر، اولین نشست از سلسله نشست های نقد و بررسی آثار دکتر فرامرز رفیع پور به کتاب توسعه وتضاد اختصاص داشت که با حضور عباس عبدی و تقی آزاد ارمکی برگزار شد.
تقی آزاد ارمکی در ادامه این نشست گفت: دو نوع نگاه میتوان به رفیع پور داشت؛ اول اینکه رفیع پور را در کلیت فضای جامعه شناسی ببینیم که بخشی از جامعه شناسی ایران را تحت عنوان جامعه شناسی تجربی با ضعف ها و قوت های خودش تحت تأثیر قرار داده و یکی هم اینکه او را با تک تک آثارش ارزیابی کنیم. تعبیر من درباره رفیع پور این است که وی در یک اوضاع نابسامان جامعه شناسی ایران آمد که دانش جامعه شناسی در حد کتاب مبانی و اصول جامعه شناسی مرحوم دکتر طبیبی بود و کتاب نظریه ها هم در حد کتاب نظریه دکتر انصاری و یکی دوتا کتاب نیمه کار دیگر هم بود ولی کار جدی در جامعه شناسی وجود نداشت.
وی گفت: فکر می کنم کتاب کندو کاوهای رفیع پور کار بسیار خوبی در روش بود که منشأ یک سری بحث های جدی در روش های جامعه شناسی شد و یک جمعیتی را در شهید بهشتی علاقه مند به ایشان کرد و ایشان هم در دانشگاه شهید بهشتی با سازماندهی جمع دوستانی که داشت می شود گفت که به نوعی در رقابت با دانشگاه تهران کار می کرد. بنابراین از این باب یعنی بازی جامعه شناسی، او در ارتقاء بخشی فضای جامعه شناسی تأثیر گذار بوده است و به هر حال در هر سرنوشتی که جامعه شناسی در ایران دارد، او سهمی دارد.
آزاد افزود: نکته دیگر حالات و خلقیات رفیع پور است. می دانید که حالات و خلقیات ایشان ویژه است و شاید کسی دیگر در این زمینه نداشته باشیم. هم به لحاظ سخت گیری برخود و هم با رقیبش. در آن دوران یک تعبیری بود و معمولاً به ایشان می گفتند پروفسور رفیع پور و خود ایشان هم میل داشت که از او تعبیر به پروفسور رفیع پور بشود. که خود همین هم بیشتر جار و جنجال بیشتری در جامعه شناسان ایجاد کرده بود. به نظرم خلقیات ایشان هم در یک جاهایی مفید بود چرا که دوستان ما در جامعه شناسی ایران همیشه موضعشان عوض می شده و اصرار و پافشاری رفیع پوردر موضعش کمک بسیار شایانی به جامعه شناسی کرده است.
وی تأکید کرد: تعبیر من از ایشان یک جامعه شناس تجربی است البته نه جامعه شناسی تجربی با همه ضعف هایی که جامعه شناسی تجربی دارد. جامعه شناسی تجربی نه از نوع جامعه شناسی تجربی بوردیویی آن بلکه جامعه شناسی آمریکایی و نه باز هم سنت آمریکایی که بیشتر به مسأله می پردازد و سعی می کند بر اساس اطلاعات و آمار تحلیل هایی ارائه بدهد و بیشتر هم مربوط به نظام ادرای و نظام قدرت است. ایشان در این گونه فضایی زندکی می کند و به همین دلیل خیلی دغدغه تئوریک ندارد و جامعه شناسی اش جامعه شناسی ضد تئوری است.
آزاد ارمکی یادآور شد: من وقتی از لحاظ نظری به کتاب توسعه و تضاد نگاه می کنم متوجه می شوم که کتاب ایراد دارد و با مجموعه فضاهای نظری کار ندارد. همه جامعه شناسان با یک نظریه و سنت فکری و دغدغه های نظری و یا تأملات نظری کار می کنند. فکر می کنم این نگاه دائره المعارفی به نظریه های جامعه شناسی فقط در جامعه شناسی ایران ساری و جای است و همچنان هم هست و فکر می کنم که حالا حالا ها هم رخت بر نخواهد بست الا اینکه ما یک حمله بنیادی از نوع مهندس عبدی به این حوزه داشته باشیم و این همه بار مفهومی که در جامعه شناسی وجود دارد را تخلیه کنیم. این کتاب اینگونه مشکلی از لحاظ نظری دارد.
وی در ادامه گفت: با وجود اینکه رفیع پور به بحث های نظری اعتقاد ندارد اما در این کتاب گرفتار کار نظری به معنای دائره المعارفی آن شده است و در نهایت به یک مدل تحلیلی میرسد. مدل تحلیلی آن می شود مجموعه همه چیزهایی که در چارچوب های نظری جاری و ساری هست که البته اینها اتفاقاً در کار پژوهش به او کمکی نمی کند اما در کتاب هست و او را گرفتار کرده است.
این استاد دانشگاه به بحث های کتاب درباره انقلاب اسلامی اشاره کرد و گفت: انقلاب اسلامی به آن اندازه پدیده پیچیده ای نیست و اصلاً هیچ پدیده اجتماعی در ساحت تحلیلش پیچیده نیست. چراکه وقتی می گوییم پیچیده است یعنی غیر قابل شناخت است. تقریباً یک همچنین نگاهی در پشت نگاه به انقلاب اسلامی وجود دارد. وقتی که شما می خواهید پدیده را پیچیده کنید مدل بزرگ و پیچیده نیاز دارید. اما اگر دست برداریم و کاری که جامعه شناسان به معنای درست کلمه کرده اند این است که یک پدیده اجتماعی را با یک ساحت از پدیده اجتماعی دیگری توضیح بدهند تا اینکه آن را تبیین کنند. ما با همچنین چیزی در انقلاب اسلامی مواجهه نیستیم.
وی با اشاره به نظریات موجود درباره انقلاب و همچنین نگاه های تجربی درباره انقلاب اسلامی گفت: کاتوزیان هم وقتی درباره انقلاب اسلامی سخن می گوید دچار یک فهم ایدئولوژیک میشود. این مشکل در اینجا وجود دارد. بعد در قسمت اول کتاب که عنوان آن توسعه و تضاد است که خود این عنوان همین کتاب به لحاظ مفهومی قابل تأمل و بحث است. کوششی در جهت تحلیل انقلاب اسلامی و مسائل اجتماعی آن. کتاب دارای چهار بخش است که ابتدا انقلاب اسلامی تحلیل می شود و بعد می رود یک دوره تاریخی تا سال ۶۷ و بعد ۷۵ و بعد از آن بحث جمع بندی است.
وی گفت: یک ساده سازی در کتاب وجود دارد که به عنوان فرضیه اصلی در کتاب مطرح می شود. فرضیه این است که اقداماتی که درجهت توسعه در ایران اتفاق افتاد موجب مجموعه تعارضاتی شد که نتیجه اش به انقلاب منجر شد. قرار است که تحلیلی از نوع تحلیل نوسازی صورت بگیرد. این کتاب به شدت بوی نوسازی می دهد اما اساساً ضد توسعه است. تفکرش ضد نوسازی و توسعه است. چرا که تحلیل ها به گونه ای به پیش می رود که عمل مدرنیزاسیون را مستقیم یا غیر مستقیم توضیح نمی دهد که از درون آن نهایتاً حادثه ای به نام انقلاب اسلامی دربیاید.
وی در ادامه گفت: از طرفی وقتی به مسائل اجتماعی ایران می رسد آنجا نگاه ضد توسعه دارد. آنجا انقلاب اسلامی محصول توسعه می شود و بعد خود توسعه یک عاملی برای از هم پاشاندن و مشکلات دیگری است که دست آخر از آن انقلاب بیرون نمی آید و اگر این فرایند بخواهد ادامه پیدا کند ما باید دچار یک انقلاب دیگری بشویم در صورتیکه دچار یک کجروی های جدیدی می شویم و یک نابسامانی جدید تولید می شود. اما چه چیزی انقلاب اسلامی را دچار انقلاب نمی کند؟ به خاطر روحانیت، دین و مشارکت مردم و امثال آن است درصورتیکه همه این متغیر ها را ما در ساحت قبل از انقلاب اسلامی نیز پیدا می کنیم.
وی افزود: در این کتاب نگاه دو گانه ای بین توسعه و بحران قبل و بعد از انقلاب وجود دارد که مجموعه بحث ها را تعارض آمیز کرده است. یک چیز هایی می توانست کتاب را بهتر کند ابتدا اینکه آمار را غیر گزینشی انتخاب کرده اند. در ابتدا مسأله فهم تاریخی در پدیده ای مانند انقلاب اسلامی در ایران در کتاب است و در واقع کتاب ضد تاریخی است و به تعبیری فهم تاریخی در کتاب جاری و ساری نیست. همچنین فهم اقتصادی و تحلیل اقتصادی قدرتمندی هم در آن وجود ندارد در صورتی که هر دوی این ها باید انجام شود.
وی ادامه داد: ساده ترین و قابل دسترس ترین آدم در این زمینه اینگلهارت است که اتفاقاً در این کتاب هم خیلی در باب تغییر ارزش ها از او استفاده شده است. اندیشه اینگلهارت دقیقاً یک چنین معنایی را می گوید. برپایه یک نظام مدرن که به لحاظ اقتصادی در درون آن اتفاقاتی رخ می دهد. آنجاست که ماجرای ارزش ها اتفاق می افتد. این کتاب می خواهد این جور چیزی بگوید. اما کمتر به ماجرای اقتصادی به معنای تحلیل اقتصادی آن اهمیت داده می شود. اگر دو اتفاق می افتاد این کتاب می توانست بهتر از این باشد و ارتقا یابد. یکی ورود نگاه تاریخی و دیگری نگاه اقتصادی.
وی در ادامه با اشاره به منابع و مأخذ کتاب گفت: درباره منابع، ایشان مختار بوده که منابعش را انتخاب کند اما در کار تاریخی در ابتدا باید تکلیف منابع روشن شود که در این کتاب تکلیفشان به لحاظ روشی معلوم نیست. مسأله دیگر این است که رفیع پور تجربه های شخصی اش را در کتاب زیاد استفاده کرده است که در بین جامعه شناسان ما کمتر دیده می شود و دانشجویانش را جمع می کرد و به بازار می رفت. در بین جامعه شناسان ایران یکی دکتر صدیق بود که دانشجویان ما را به حوزه آسیب شناسی می برد و دیگری دکتر رفیع پور است که بچه ها را به بازار می برد.
آزاد تاکید کرد: باید بگویم که یادداشت های ایشان مربوط به شرایطی است که وقایع اجتماعی در آن به وقوع می پیوست است که من اسم آن را حضور و تأملات خود محقق می گذارم اما در جایی اینها با هم پیوند نخورده است. یعنی به لحاظ روشی پیوند بین تجربیات شخصی محقق و اطلاعاتی که وجود دارد انجام نشده. به تعبیر وبر تأمل شما به شما کمک می کند که چه ساحت اجتماعی را برجسته کنید. اشکال این کتاب این است که اینها را با هم هم عرض می کند. این فقدان سنت جامعه شناسانه در جامعه شناسی ایران وجود دارد. اینجاست که سنت ایرانی با انبوهی از کارهای پژوهشی و...که انجام شده به ما کمکی نمی کند که یک ساحت جدید جامعه شناسانه را پیدا کنیم.
آزاد تصریح کرد: دکتر رفیع پور از یک تعهد جامعه شناسانه سخن می گوید، شبیه تعهد پزشک به بیمار و از یک ساحت آسیب شناسانه سخن می گوید که این ریشه از تعهد خود او به جامعه ایرانی و انقلاب اسلامی وجمهوری اسلامی دارد که متعهد مانده و تا کنون هم بر آن مانده و خواهند ماند. دکتر رفیع پور را جریان جاری علوم اجتماعی راه نمی دهد و با او مقابله می کند که این حق اوست و به نظرم ازاین بابت قابل دفاع است تا قابل نقد.
این استاد جامعه شناسی گفت: کتاب کنایه کم دارد و از بی اخلاقی و بهتان و متهم کردن به دور است. شبیه سازی جامعه شناسی و پزشکی هم به نظرم از جامعه شناسی تجربی بیرون می آید که می خواهد مشکلات و آسیب های اجتماعی را دربیاورد. این است که این کتاب در تحلیل انقلاب اسلامی شاید تحلیل های آسیب های اجتماعی باشد. وقت کمی بر روی فهم انقلاب اسلامی گذاشته می شود و بیشتر به جامعه ایرانی و مسائل ایرانی با مرکزیت عمل دولت و حوزه سیاسی پرداخته می شود. دقت مفهومی به لحاظ ژئوسوسیولوژیک آن در برخی از جاها وجود ندارد. مثلاً در یک جایی از طبقه به عنوان قشر یاد می شود و دکتر رفیع پور انتخاب می کند و از طبقه اصلاً یاد نمی کند. یا نوسازی و توسعه را ایشان انتخاب می کند. اما این انتخاب نیاز به یک توضیح دارد که چرا اینها انتخاب می شود.
وی در پایان یادآور شد: من همچنان از مدافعان دکتر رفیع پور بودم و هستم و امیدوارم بمانم و آن به دلیل سهمی است که او با همه ضعف ها در پژوهش اجتماعی دارد. او اصرار دارد بر اینکه جامعه شناسی را به جای انتقادی و ضد قدرت و ضد دولت بودن با نظام آشتی دهد و خودش هم تا جایی که توانسته سعی کرده است در ساماندهی حوزه علوم اجتماعی عمل کند.
نقد جامعهشناختی چیست؟ و چه ویژگیها و شرایطی دارد؟
دکتر رحیم محمدی در بخش پایانی این نشست با ذکر نکاتی درباره جامعه شناسی و روش های موجود در آن گفت: این نشستها و پنلها در راستای همایش جامعهشناسان ایرانی و جامعه ایرانی برگزار میشود که از یک سو به بزرگداشت جامعه شناسان ایرانی می پردازد و از سوی دیگر به نقد جامعه شناختیِ آثار جامعهشناسان و مفاهیم و نظریه های آنان پرداخته میشود. در این نشستها و پنلها سعی میشود جامعهشناسی، نقد جامعه شناسانه شود، نه نقد فلسفی، نه نقد روانشناختی و نه نقد سیاسی و نه نقد ایدئولوژیک.
وی تأکید کرد: نقد جامعه شناسانه از یک سو با استناد به امر اجتماعی و واقعیت اجتماعی و از سوی دیگر با مرجعیت تفکر جامعه شناختی صورت میگیرد. به عبارت دیگر امر اجتماعی و بینش جامعه شناختی دو معیاری هستند که نقد جامعه شناختی را راهبری میکنند؛ اما نقدهای غیر جامعه شناختی از جامعه شناسی، غالباً در ساحتهای دیگری رخ میدهند. نقد، شریک شدن در تفکر جامعه شناس است. نقد بازتولید تفکر است. نقد نوعی قضاوت و داوری علمی در باب اثر و مفاهیم و نظریه است. این نوع نقد، نقدی اثباتی و کمک کننده است نه در صدد نفی و طرد.
وی تأکید کرد: نتیجه چنین نقدی رشد و اصلاح جامعه شناسی و جامعه شناس و جامعه است. در واقع نقد جامعهشناسانه حداقل شامل نقد دو عرصه است: ۱ـ نقد جامعه ۲- نقد علم و معرفت. یک نقد جامعهشناختی (در عرصه علم و معرفت) حداقل شامل همکاری چهار عنصر کلیدی زیر است:
۱ـ اثر علمی / مفاهیم / نظریه
۲ـ منتقد اجتماعی/ جامعهشناس منتقد
۳ـ امر اجتماعی/ تشخیص رابطه بین اثر و جامعه در یک دوره معین.
4- علم جامعه شناسی
وی افزود: در این مرحله منتقد از یک سو به دنبال بررسی میزان انعکاس تصویر جامعه در اثر و نظریه است. از سوی دیگر در صدد ارزیابی نوع تبیین و رویکردی است که واقعیت اجتماعی و امر اجتماعی را توضیح داده است. در سویه سوم در صدد توضیح ویژگیهای فکری و اجتماعی دورهی نگارش اثر جامعه شناختی است.
در نتیجه منتقد در صدد پاسخ دادن به پرسشهای زیر است:
۱ـ مؤلف (یا جامعه شناس) به چه میزان موفق شده است با بینش و معرفت جامعهشناختی امر اجتماعی را توضیح دهد؟
۲ـ چرا پارهای خطاها از مشخصات آثار جامعه شناختی یک دوره معين است؟ ماهيت و انواع این خطاها چیست؟
۳ـ امر اجتماعی و قانونمندیهای اجتماعی به چه میزان در اثر جامعهشناختی منعکس شده است؟ یا به عبارت دیگر تصویر جامعه به چه میزان در اثر جامعه شناختی بازنمائی شده است؟
۴ـ چگونه میتوان در اصلاح و رفع پارهای از خطاها کوشید؟
وی در بیان چهارمین ویژگی گفت: در این مرحله رابطه بین اثر و علم جامعهشناسی مورد ارزیابی قرار میگیرد و منتقد در صدد پاسخ دادن به پرسشهای زیر است:
۱ـ اثر مؤلف یا مفهوم و نظریه مذکور چگونه موجبات رشد یا توقف علم (جامعه شناسی) را فراهم آورده است؟
۲ـ اثر جامعه شناختی یا مفهوم و نظریه مذکور چه پیامدها و نتایجی در جامعه شناسی و اجتماع علمی و حتی جامعه داشته است؟
نظر شما